عشق چیست

آشفته ام سرم پر است از غوغا
سکوتی می خواهم به سنگینی غمهایم
و پیله ای برای خلوتی با خویش
مدتهاست از خود دورم در فراز و نشیب زندگی گمگشته ام
مدتهاست در پی زندگی دویده ام به سرعت
چه حیف (عاشقانه)
در پاسخ دنیا چنان بار غمهای من را زیاد کرده که ناخواسته می ایستم زانو میزنم جانی ندارم
تمام دردهای من را از شانه هایم جدا میکنم
به خلوتم میدوم به تاخت
گویی در این دنیا نیستم
به ملاقات خویش می روم